دل و قلم

ساخت وبلاگ
خوانده ام تو را در مه از اول ، از همیشه ، نوشته ام نامت را بر برگ ، بر سطح شیشه ، دیده ام تو را در آب تا موج ، تا اندیشه ، کنده ام عشقت را در کوه ، در ضرب تیشه ----------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار دل و قلم...
ما را در سایت دل و قلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 165 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 22:51

مگذار دیگر ، پای بر جای پای من ترسم که شوی غرق در های های من می رسد فردا از پس این غروب ، برنمی آید از هنجره صدایِ وای وای من بر کمرکش ابر نوشته است باران مانده از تو چکه ها در جای جای من --------------------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار دل و قلم...
ما را در سایت دل و قلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 147 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 22:51

نوشته است چشم ، بر رخسار اشک ، آکنده خواهد ساخت روزی قطره هایت، همه دریا ها را ------------------------------------ با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار دل و قلم...
ما را در سایت دل و قلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 159 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 22:51

چه بنویسم از شب بی ستاره از آتشی که میزند ، بر جان شراره چه بنویسم از جنگلی که میشود خشک از نفسی که افتاده بر شماره می ریزد اشک ، از گونه آرام نمی شود شب ، به دست سحر رام می رود فرو چه آسان خنجر به دل چه بنویسم ، از دستی که ندارد مرام ؟ بر می خیزد از گلویِ گُل فریاد نمی آید چرا آزادی دیگر به یاد ؟ کشیده جلاد دشنه ، میزند به رگ چه بنویسم تا نسوزد عشق ، همه از بنیاد ؟ بس کن ، تلخ است کامم از شوکران نمی افتد دل ، هرگز به دست دلبران خونِ بِرکه دیگر نمی آید به جوش چه بنویسم از نی ، از نالۀ چوب خیزران ؟ چه بنویسم بر برگهای کتاب تاریخ از چکشهائی که می خورند بر فرق میخ چه بنویسم از دل تنگی ، از اشک از فریادهائی که نمی کَنَند ، بنیانها را از بیخ ؟ ------------------------------------------------ با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار دل و قلم...
ما را در سایت دل و قلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 169 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 22:51

می بارد از آسمان ، هر شب ستاره زمین می سوزد ، در آتشِ بمب و طیاره نشسته بر تخت ، دادار آسمان می نگرد بر زخمها ، بر دلهای پاره نمی روید گندم در دشت کشیده خاک ، رنگ زرد بر رخساره اشرف مخلوقات ، از ازل بوده پَست می کُند زخمی ، عشق را با تفنگ و قداره از همان دم که کُشت ، هابیل را قابیل خون می چکد ، بر کام کودکان در گهواره می کِشد لهیب ، آتشِ خشم از دل نمی کند ترحم ، بر بزرگ و طفل شیرخواره چنین گشت دنیا ، آغاز و شد بزرگ گروهی هستند پیاده ، عده ای عزیز و سواره قدرتمندانِ ستمگر نشسته اند بر فرش می بارد خون ، به جای عطر از فواره این است قصۀ تلخ انسانداستان زندگی ، در مردابی بد قواره خشک شدن گلها در گلدان روایت مرگ ، از سده تا هزاره -------------------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار دل و قلم...
ما را در سایت دل و قلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 159 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 22:51

دل و قلم...
ما را در سایت دل و قلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 152 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 22:51

دلم تنگ است ، تنگ است برای همه دلتنگی ها ، رقصاندن بادبادک شادی و یک رنگی ها دلم تنگ است ، تنگ است برای رفتن به اردو ساختن آدم برفی شبهای زمستان ، شکستن گردو دلم تنگ است ، تنگِ شبهای بهار و ماه خریدن کیک تولد پوشیدن دستکش ، گذاشتن کلاه دلم تنگ است ، برای هرچه که بوده و نیست دویدن در کلاس گرفتنِ نمرۀ بیست دل است و گاه می گِریَد می زند دف ، گاه در بَرَش چَنگ است دل است و نغمه ها دارد کوچک است خانه ، جا برایش تَنگ است --------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار دل و قلم...
ما را در سایت دل و قلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 158 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 22:51

رها یعنی ، چشم به در دوختن قدم زدن در باران به یادی سوختن رها یعنی ، دریا بودن ، آتش افروختن شکستن ، باختن ، برخواستن در سینه عشق اندوختن رها یعنی ، گل ، شراب ، تیر یعنی ، وسعت داشتن یعنی ، از پروانه آموختن -------------------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار دل و قلم...
ما را در سایت دل و قلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 223 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 22:51

آمد بهار ، رسید زمستان ، گذشت یک سال چشم ها بسته است ، زبانها گشته اند لال می جوشد سرکه ، به جای شراب در خُم می شود عشق ، در تابوت نفرت چال در آبی آسمان می نگرم بر سایه ها به جای شاهین ، کرکس گشوده است بال نیست ساکت ، فریاد می زند کودکِ دل نمی شود آرام ، با افسانۀ رستم و زال چقدر ، ثابت ایستاده چون دیوار زمان چه کسی می کند تفال ، می گشاید به شوق عشق فال ؟ آن کیست که می شورد و می شوراند زمین را ؟ می کند خرقۀ بهار بر تن ، فارغ از دنیای قیل و قال ؟ اینک ، گرگها چرا به جای سگ ها چوپانند ؟ شیر چرا نمی غُرد ، نمی سپرد به دست نسیم یال ؟ وه که چقدر تنگ است ، دلم از این زمانۀ حریص گرسنه ای که نمیشود سیر ، هرگز از ثروت و مال --------------------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار دل و قلم...
ما را در سایت دل و قلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 163 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 22:51

رقصیدنِ مهتاب در آب گشته امروز ، برایم یک سراب نمی یابم نقشی ز دوست نمی بینم دیگر ، رویا به خواب از دیروز ، چون بوده دنیایم این گشته تباه ، امروز و فردایم در زندان نیست دیگر پای رفتن پر نخواهم کشید ، تا به سویت آیم می نشینم کنار دیوار به هنگام غروب می کنم تماشا ، رنگ سرخ را در آسمان می گوید با زمزمه ، بر گوشم نسیم نه می مانم برایت ، نه تو برایم بمان آنکه آراست با گُل جهان را می خواست که شود غایب از نظر زندان نخروشد در سینه ها دیگر آزادی تا نهد تاج شاهی ، بر سرِ رِندان می شود هم آوا با دلم آواز حزین چکاوک ، در بند او نیز می نالد از جفای زمان نمی شود رها ، از قفلها از کمند نمی بینم در دور و در نزدیک همدم چون نظر میکنم از کران تا کران همه عالم گشته با رنگ عجین خانه هست ، از پای بست ویران ---------------------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار دل و قلم...
ما را در سایت دل و قلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 174 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 22:51

وقتی که می شود برکه خشک وقتی نمی بارد به دشت باران می سوزاندم ، ابر در آسمان وقتی که می شود ، لاله گریان تا که می کُند ، پرواز گلوله چون می نشیند مرگ به جان می سوزاندم ، بازی می ، با نی وقتی بر می خیزد ، از گلو فَغان می رسد غروب ، می دمد شب می کشد فریاد ، از درون ایمان می سوزاندم ، قصۀ بهار با جوی وقتی به خوابِ سنگین است وجدان باز می آید به سراغم کابوس می ریزد اشکِ لبخند بر ایوان می سوزاندم ، سفر قاصدک در باد وقتی که نیست ، ترنمِ عشق در میان می بارد برف در جادۀ تنهائی نمی شود از کوهساران ، رود روان می سوزاندم ، نجوای شبنم با گل وقتی خشک است ، لبهای جهان ---------------------------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار دل و قلم...
ما را در سایت دل و قلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 189 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 22:51

چگونه میکند خود را باور آنچه که زمان ، در زمین زاد می رود مگر از نظر سرنوشت نوح ، قوم عاد تاریخ را ساخته اند چکمه ها کجاست سینۀ عاشق ، لبان شاد نرفته است قد سرو تا آسمان نبرده آزادی ، غرش تیر را زِ یاد چون مترسک ایستاده ایم استوار نمی رهیم از چنگ دیو ، از صدای باد از ازل روان است از دیده خون به مشت می دهند حق را ، نه به داد ---------------------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار دل و قلم...
ما را در سایت دل و قلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 146 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 22:51

فریاد میزنم درد دارم نقش می کشم ، کاغذ نقاشی ، ندارد دیگر جائی می بینم می دوم نفس میزنم ، جاده انبوه را نیست ، رد پائی خشکیده آرزو تکیده زندگی می سوزد فردا ، نسیم را ، نمانده است آهی شهاب نمی خزد بهار نمی وزد آسمان خالیست ، نمی کشد فریاد ، بچه ماهی --------------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار دل و قلم...
ما را در سایت دل و قلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 224 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 22:51

می شکُفت گُل ثروت در دستت بی رنج و بی زجرِ کارگر مگر ؟ شادی نمی پیچید در خانه ات چون کارگر نبود برایت سنگر اندکی باش با خود صاف او بود شکار و تو هستی شکارگر می سازی شمشیر جنگت را با پینه های دست آهنگر سر کن بلند ، راست نما قامت با افتخار ، بر چشمان جهان بِنِگر آنچه هست ، دسترنج توست زندگیت آجرکاخ هاست ، کارگر سهم تو از هرچه هست ویرانیست برخیز و بزن بر خود تلنگر فریاد بکش ، بخواه حق خود از زمانه بساز پایان بر ستم ، بر ظلم جادوگر تا به کی می شود کودکت پژمرده تا به کی نِشسته ، می شوی تماشاگر بر خیز تا بسازیم بنای عدالت را با عشق ، با ایمان به همدیگر -------------------------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار دل و قلم...
ما را در سایت دل و قلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 169 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 22:51

می تازد در جشنِ پگاه ، سوار گوئی گرفته ، از عشق عنان و اختیار از آسمان می بارد نُقل و شکوفه می گیرد در آغوش ، زندگی را بهار نِشَسته خشم خورشید در بُستان می نهد گرما پایش را بر آستان می شورد ، رخسار دریا در غروب می کُند پرستو ، رقص در تابستان بادِ مستِ پائیز ، می شود وزان می میرند برگها ، در تیک تاک زمان می گرید عشق ، از زردیِ روزگار می کِشد دست تطاول بر زمین ، خزان در دشت ، می گوید داستان آدم برفی ، از زندگی از مرگ نیستان چرا زندگی هست سرد ، نیست امید می کُند خشک ، همه ریشه ها را زمستان یک سال و اینهمه فصل ساخته از زندگی فقط یک اصل می رسد به انتها هر چرخه ای نمی شوند دلها ، به یکدیگر وصل ----------------------------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار دل و قلم...
ما را در سایت دل و قلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 148 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 22:51

فردا می رسد آرام ز راه می شوم خالی ، با کشیدنِ های وآه شاید که امشب گذر کند ستاره بدرخشد امید ، در زیر نور ماه شاید که فردا روزی دگر باشد بگوید حرف تازه ای زمان بروید از دل خار ، گل سرخ بدمد از دل شب ، رنگین کمان شاید که در کویر ، جاری شود دریا پاک شود غبار ، از صورت خاک خندان شود در غروب ، لبهای اشک خون ریخته بر زمین ، شود روزی پاک نمی شود دل برای یک شاید شاد نمی نشیند در قلب عاشق دیگر تیر بانگ میکشد از آسمان ، رعد نمی دهد دل ، به حرفهای مرد پیر تا به کی ، اینچنین می چرخد دنیا ؟ چه کسی میکند ، بر فشار گلو تدبیر ؟ می نشیند بر چشم ، گذر خواب چرا ؟ کی می شود همه رویاها ، روزی تعبیر ؟ بر دلم نیست دیگر معمائی همه عالم گشته بر من آشکار نیستم بیش از یک ذرۀ ناچیز برای شکارچی دهر ، بیش از یک شکار ------------------------------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار دل و قلم...
ما را در سایت دل و قلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 122 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 22:51

باز گشودم چشم باز بودم در کنجی خلوت تشنگی می چرخید در گلویم حِسَم ، خالی بود از طراوت تا بودم و بود مرا دنیا همین بود می فشرد غم ، پنجه بر جانم همیشه آه در کمین بود آنقدر دوخته بودم چشم بر قد و قامت فردا که خسته بود دیدگانم از دیدن از غروب ، از تماشای شب یلدا مگر فردا چه روزی بود ؟ چه می کرد برایم از پسِ امروز چگونه می گشتم شاد و خوشبخت ؟ چه میساخت در خرابه های دیروز ؟ فردا طراوت باران بود بوی خاک خیس در زیر رنگین کمان عطر کوچه باغهای خاکی فردا رقص ابر بود در آسمان فردا غنچه ای بود که می شکُفت مادری که میکرد ، کوچه را جارو فردا نسیم بود که می وزید بر گلدان خدائی که میزد ، در دریای غم پارو ------------------------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار دل و قلم...
ما را در سایت دل و قلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 209 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 22:51

چه صفائی دارد ؟ آنجا که قدح هست می رقصند شکوفه ها در بر هم آنجا که میشود عسل ، انباشته بر روی هم چه نوائی دارد ؟ آنجا که بلبل هست در مردابهایش فلوت می زنند آنجا که با ابریشم ، جامه می تنند چه هوائی دارد ؟ آن جا که هستی تو خرم و شاداب می شکفد گل سرخ آنجا که نمی گیرد خورشید ، از روی ماه ، رُخ چه بهائی دارد ؟ آنجا که نمی ریزد خون نمی شکند درب خانه ای آنجا که نمی کشد سفیر ، صدای گلوله ای --------------------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار دل و قلم...
ما را در سایت دل و قلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 164 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 22:51

می خلد تیغ جفایت قلبم را چه بگویم از تو و بغضت با خدایم ؟ می خواهم که بگیرد از من جان نیست بر درد هجر تو هیچ ، دوایم می کرد بستر سردم را یاد تو گرم چه شد که عصیان کردی و دادی سزایم ؟ جرقۀ عشقت شد آتش و برکشید لهیب آنچنان سهمگین که گشت ، روشن فضایم منکه بودم ، عاشق و حزین و افتاده چه شد که پیچید کابوس غم در هوایم ؟ جمع شد بغض یاد تو در گلو شد فرو چون شمشیر، در عمق صدایم با غمت خواندم و با یادت سوختم بر آتشت پاشیدم قطره قطره از صفایم نگهت نشست آسان بر نگاهی دیگر وه که چه اندک بود ، در پیش تو بهایم نشسته است یادت در برم چون جان نمی خواهم از زمین و از گردون شفایم برنخواهم کند از خاطر تو هرگز چشم برنخواهم چید غنچه های غم از نوایم ----------------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار دل و قلم...
ما را در سایت دل و قلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 155 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 22:51

می کُند درد امشب باز ، دلِ درد می زند فریاد از رنجِ مرهم ، زخمِ مرد چه بگوید ؟ با رُخ آتش تنِ سرد ؟ چه سراید ؟ بر گل سرخ ، برگِ زرد ؟ ------------------------------------- با تقدیم احترام ، بردیا امین افشار دل و قلم...
ما را در سایت دل و قلم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : flovedelvagalamcomf بازدید : 183 تاريخ : پنجشنبه 5 بهمن 1396 ساعت: 22:51